نویسنده: دکتر صدیقه مهدوی کنی




 

8. اصل کفویت یا همسانی

از دیگر عواملی که اسلام در شکل گیری خانواده مؤثر می داند، کفویت و همتایی است. معیار همسانی میان زن و شوهر در بسیاری از جوامع قاعده ای پذیرفته شده است؛ ولی معیار و محک آن متفاوت می باشد. ممکن است در جامعه ای همسانی و کفویت را در مسائل جسمانی یا طبیعی از قبیل قد، وزن و سن بدانند و در جامعه ای دیگر در ویژگی های دیگری از قبیل نژاد، طبقات اجتماعی و تحصیلات بدانند. اما کفویت موردنظر قرآن شامل مسائل اعتقادی، فرهنگی و سپس شخصیت اجتماعی و شؤون خانوادگی می باشد.
« و لا تنکحوا المُشرکاتِ حتی یُؤمنّ و لامهٌ مؤمنهٌ خیرٌ من مُشرکهٍ و لو اعجبتکم و لا تُنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبدٌ مؤمنٌ خیرٌ من مشرکٍ»(البقره/221)(1).
این آیه بر این مسأله تأکید دارد که با زنان و مردانی ازدواج کنید که از جهت ایمان کفو شما باشند، حتی اگر از جهت شؤون اجتماعی با شما هم سطح نیستند. بدین معنا که باید کفویت در ایمان را ملاک اول و مسائل دیگر را در درجات بعد قرار داد. حتی این مسأله که ازدواج با کنیزان و بردگان را بر ازدواج با دیگر افراد مشرک ترجیح می دهد، دلیل بر این است که از نظر فرهنگی همشأن بودن زن و شوهر مدنظر قرآن بوده است؛ ولی در مقام اهم و مهم، ایمان و دیانت فرد را بر همشأن بودن ترجیح داده است. شواهد تاریخی بسیاری نشانگر این واقعیت است که الگوی قرآنی و اسلامی همسان همسری در تأمین زندگی با ثبات و امنیت، الگوی موفقی بوده است و همسران با ایمان به دلیل ناهماهنگی های دیگر، زندگی نابسامانی نداشته اند.

9. اصل مشاوره

در فضای آرام خانواده، گاه مشکلات و اختلاف هایی پیش می آید که در صورت ادامه آنها پایه های مهر و محبت فرو خواهد ریخت. یعنی عواطف حاکم بر خانواده نمی تواند با همه قدرتش از بروز این مشکلات و اختلاف ها جلوگیری نماید. از این رو قرآن اصول و راه های دیگری برای حل این اختلافات و جلوگیری از متلاشی شدن خانواده ها طرح نموده است. یکی از این راه ها همفکری و مشورت در مسائل خانوادگی است.
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، لازمه چنین زندگی همکاری و همفکری افراد با یکدیگر است. کسی را باید طرف مشورت قرار داد که در آن زمینه آشنایی خوبی داشته باشد. به همین دلیل قرآن در مسائل خانوادگی طرف مشورت پدر را مادر یا برعکس معرفی می نماید. قرآن به عنوان نمونه مسأله تغذیه کودک شیرخوار توسط مادر یا سپردن به دایه را مطرح نموده و راه حل صحیح را در مشورت پدر و مادر می داند.
«إن ارادا فصالا عن تراضٍ منهُما و تشاورٍ فلا جُناح علیهما و إن اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جُناح علیکم إذا سلمتم ما آتیتم بالمعروفِ»(البقره/233)(2).
زن و مردی که در کارهای خانوادگی با همفکری و همدلی مشکلات خود را بررسی و حل و فصل می نمایند، احساس نمی کنند که چیزی از بیرون بر آنها تحمیل شده است و در همه سختی های زندگی خود را شریک می دانند. قرآن علاوه بر تشاور در آیه دیگری با تعبیر « ائتمار» به رعایت این اصل فرمان می دهد.
« و إن کُنّ اولاتِ حملٍ فانفقوا علیهنّ حتی یَضَعنَ حملهُنّ فإن ارضعنَ لکم فآتوهنَ اجورهنَ و اتمروا بینکم بمعروفٍ و إن تعاسرتم فسترضعُ لهُ اخری»(الطلاق/6)(3).
زن و شوهر حتی در صورت جدایی، در مورد شیر دادن و انتخاب دایه موظفند با هم مشورت کنند و پس از همفکری با هم در مورد آن تصمیم بگیرند.
مشورت یک امر حقوقی نیست که در صورت عدم مشورت بتوان فرد را تعقیب و محاکمه نمود؛ ولی پدر و مادر به عنوان امری اخلاقی، موظف به انجام آن می باشند. در حوزه خانواده آمیخته شدن احساسات مادر با خصوصیات عقلی و منطقی پدر، موجب می شود تا آنچه به مصلحت فرزند است، در نظر گرفته شود. زیرا در این گونه موارد نه احساسات صرف به نفع کودک می باشد و نه تدابیر عقلی صرف.

10. اصل عفاف

عفاف نیرویی درونی است که انسان ها در خود تقویت می کنند تا در مقابل عواملی که آنها را به سوی افراط در ارضای غریزه های مختلف می کشانند، هرچه بیشتر خویشتن داری کنند. قرآن یکی از ویژگی های انسان مؤمن را عفت می داند، این ویژگی موجب استحکام خانواده می شود؛« و الذینَ هم لفروجهم حافظون»(المؤمنون/5)(4).
ملکه عفت، آدمی را در اعمال تمایلات جنسی تعدیل می کند و انسان را از پلیدی های شهوت مصون می دارد. تمایلات جنسی انگیزه مهم برای ازدواج و تشکیل نهاد مقدس خانواده است. در حالی که این غریزه گاهی می تواند به یک تهدید برای سلامت جامعه انسانی تبدیل شود. بدون تردید این غریزه باید ارضاء شود و هر انسانی به حکم قانون اجتناب ناپذیر خلقت موظف است این خواهش طبیعی را اعمال نماید. بدین معنا که شهوت مسخر انسان شود نه انسان مسخر شهوت. قرآن برای کنترل این غریزه راهکارهایی را ارائه نموده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
« قُل للمومنینَ یغُضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم إنّ الله خبیرٌ بما یصنعونَ و قُل للمؤمناتِ یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فُروجهن...»(النور/ 30-31)(5) قرآن یکی از راه های کنترل غرایز را در عفت نگاه و نظر می داند که در این آیات، هم به مرد یادآور می شود و هم به زن.
قرآن در آیه دیگری عفت در بیان را این گونه تذکر می دهد:« یا نِساء النبی لستُنّ کأحدٍ من النساءِ إن اتقیتُن فلا تخضعنَ بالقولِ فیطمع الذی فی قلبهِ مرضٌ و قُلنَ قولا معروفا»(الاحزاب/32)(6) خطاب این آیه زنان پیامبر می باشد؛ ولی می توان از آن برداشت نمود که نرم سخن گفتن با نامحرم از جهت اسلام کار پسندیده ای نیست.
در آیه دیگر عفت در پوشش را بیان می کند:« و لا یُبدین زینتهُن إلا ما ظهر منها و لیضربنَ بخمرهنّ علی جیوبهنَ و لا یُبدین زینتهنَ إلا لبعولتهن...»(النور/31)(7).
در آیات دیگری هم زنان سالخورده را از احکام حجاب با حفظ شرایطی استثناء می کند؛ اما در پایان آیه اضافه می کند که با همه این احوال اگر عفت بورزند، برای آنها بهتر است:« و القواعدُ من النساءِ اللاتی لا یرجونَ نکاحا فلیسَ علیهنّ جُناحٌ ان یضعنَ ثیابَهُن غیر متبرجاتٍ بزینهٍ و ان یستعففنَ خیرٌ لهنّ و اللهُ سمیعٌ علیمٌ»(النور/60)(8).
مصالح اجتماعی و فردی انسان اقتضا دارد که روابط مرد و زن تحت کنترل و با ضوابط و معیارهایی انجام شود. با تشکیل خانواده نسل انسان حفظ می شود و زمینه رشد عواطف، عشق، محبت، فضایل انسانی و کمالات بالاتر فراهم می گردد. عدم محدودیت در این روابط، منجر به خروج آنان از ملاک ها و هنجارهای جنسی و سیری ناپذیر شدن انسان ها خواهد شد. پس با رعایت عفاف، زندگی معنای دیگری خواهد یافت و نسل سالمی تحویل جامعه خواهد شد. قرآن می فرماید: سرزمین پاک، به اذن پروردگارش گیاهان مفید و سودمند خواهد داد. « و البلدُ الطیبُ یخرجُ نباتهُ بإذن ربه»(الاعراف/58)(9) اما زمینهای شوره زار چیزی جز گیاهان ناچیز و کم ارزش نمی رویاند.« و الذی خبُثَ لا یخرجُ إلا نَکدا»(الاعراف/58)(10). این آیه اشاره به این مسأله دارد که تنها «فاعلیت فاعل» برای به ثمر رسیدن موضوعی، کافی نیست؛ بلکه استعداد و « قابلیت قابل» نیز شرط است. از دانه های باران حیاتبخش تر و لطیف تر تصور نمی شود، اما همین باران در یک جا سبزه و گل می رویاند و در جای دیگر خس و خاشاک.
از آنجا که قرآن خانواده را به عنوان یک حصن و دژ می داند، از زنان مؤمن و پاکدامن با تعبیر محصنات یاد کرده و در آیات دیگری مجدداً توصیه به ازدواج با آنان می کند. زنانی که از آمیزش جنسی با دیگران، خود را حفظ می کنند و در تحت حمایت و سرپرستی همسران خود قرار دارند و از دوستی با غیر همسران خویش خودداری می کنند. این چنین زنانی شایستگی انتخاب را دارند.
« الیومَ اُحلّ لکم الطیباتُ‌ و طعامُ الذین اوتوا الکتابَ حِلٌّ لکم و طعامکم حِلٌ لهم و المحصناتُ من المؤمناتِ و المحصناتُ من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم إذا آتیتموهنَ اجورهنَّ محصنینَ غیر مُسافحین و لا متخذی اخدانٍ»(المائده/5)(11).

11. اصل تعلیم و تربیت

تربیت صحیح کودک اولین و اساسی ترین پایه سعادت فردی و اجتماعی است. این مسؤولیت خطیر در درجه اول به عهده پدر و مادر است. اسلام آنها را موظف به انجام این کار می داند و به عنوان تکلیف پدر و مادر، و حق فرزند به آن می نگرد. «بر پدر و مادر حقی بر فرزند است که نام نیک برای او نهد، او را به خوبی تربیت کند و قرآن به او آموزش دهد.»(سیدرضی، بی تا: خطبه 399)(12).
قرآن پدر را مسؤول و متعهد می داند تا هم به فکر نجات خود و هم نجات فرزندان و خانواده اش از آتش جهنم باشد.« قوا انفسکم و اهلیکم نارا»(التحریم/6)(13). بدون شک همانگونه که تغذیه، لباس و نفقه فرزندان در سلامت جسمی و تعادل و توانمندی فرزندان مؤثر است؛ توجه به تعلیم و تربیت و جنبه های روحی آنها نیز از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. تأمین نیازهای مادی فرزندان مقدمه و زمینه لازم برای کسب ارزش ها و مسائل تربیتی است و بدون آنها هدف اصلی خلقت تأمین نمی شود.« علیکم بمکارم الاخلاق فإنّ الله عزّوجل بعثنی بها»(طوسی، 1414: 478) تأمین نیازهای جسمی فرزندان به دلیل علاقه و عاطفه غریزی والدین، امری طبیعی است. اما کوشش برای تربیت فرزندانی صالح و سالم در سایه اهمیتی معنا پیدا می کند که پدر و مادر برای آن قائل هستند. بنا به دستورات قرآنی، دلسوزی پدر و مادر در این زمینه باید تا حدی باشد که نگذارند فرزند منحرف شود و برای نجات او به درگاه خدا استغاثه کنند.
« والذی قالَ لوالدیه اُفّ لکما اتعداننی أن اُخرجَ و قد خلتِ القرونُ من قبلی و هما یستغیثان اللهَ ویلک آمنْ إنّ وعد اللهِ حقٌ فیقولُ ما هذا إلا اساطیرالاولین»(الاحقاف/ 17)(14).
قرآن کریم نمونه ای از تربیت درست فرزند را توسط پدری حکیم همچون لقمان که با دلسوزی تمام فرزند را نصیحت کرده است، این چنین نقل می کند:
« و إذ قال لقمانُ لابنه و هو یعظهُ یا بُنی لا تُشرک بالله إنّ الشرک لظلمٌ عظیمٌ»(لقمان/13)(15).
« یا بُنی اقمِ الصلاه و امرْ بالمعروفِ و انهَ عن المنکر و اصبر علی ما اصابکَ إنّ ذلک من عزم الامور»(لقمان/17)(16).
و در جای دیگری خطاب به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
« وامر اهلکَ‌ بالصلاهِ و اصطبر علیها لا نسألک رزقا نحنُ نرزقک و العاقبهُ للتقوی»(طه/132)(17).
با توجه به این آیات نیز می توان دریافت که والدین باید در تربیت معنوی، عبادی و روحی فرزندان اهتمام بیشتری بورزند. زیرا این نوع تربیت، زمینه ساز تهذیب، تزکیه و رشد احساسات و عواطف آنهاست و موجب تکامل شخصیت کودکان می گردد و از طرف دیگر موجب تعالی روح و سلامت روانی وی می شود. علاوه بر آن، چنین تربیتی خشیت خداوند و تفکر در عظمت آفرینش را در او تقویت می کند.

12. اصل مدیریت و پاسداری

برای اداره هر جامعه انسانی نیاز به مدیرانی کارآمد می باشد که در موارد لازم از هم گسستگی و فروپاشی جامعه جلوگیری نمایند. خانواده به عنوان نخستین اجتماعی که بشر در آن پا می نهد و کانون اصلی رشد و تعالی او می باشد، نیاز به حمایت و سرپرستی دلسوز دارد. قرآن مجید مرد را به عنوان سرپرست و مدیر اجرایی خانواده موظف کرده تا مسؤولیت اجتماعی، اقتصادی این جامعه کوچک را به عهده گرفته، برای تأمین نیازمندی های زندگی تلاش نماید. خانواده تنها با مهر و محبت و بدون مدیریت صحیح اداره نمی شود. در زندگی خانوادگی گاهی مشکلاتی پیش می آید که از طریق عواطف و از راه مشورت حل نمی شود و از آنجا که مصالح خانواده با مصالح جامعه در ارتباط است، برای مصالح و نظم این جامعه و نیز برای پیشگیری از متلاشی شدن زندگی خانوادگی باید چاره ای اندیشید و با مدیریتی صحیح خانواده را اداره نمود. سرپرستی که نظم و اداره خانواده برعهده اوست،‌ به نمایندگی از طرف خانواده، در جامعه حضور دارد و پاسخگو می باشد. به همین دلیل، قرآن وضعیت مدیریت و سرپرستی خانواده را تبیین نموده است« الرجالُ قوامونَ علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم»(النساء/34)(18).
بعضی از بزرگان قیم را به معنی صاحب اختیار و مسلط معنا نموده اند و با توجه به ادامه آیه در " بما فضل الله" سبب این سلطه را برتری مردان بر زنان دانسته (طبرسی، 1406، ج3: 69؛ الزمخشری، 1407، ج1: 506)، و آن را مزیت و فضیلتی برای مرد شمرده اند نه یک وظیفه. این افراد با استناد به آیه بالا و آیه « کونوا قوّامین بالقسط شهداءَ‌ لله»(النساء/135)(19)، مفهومی که از قیمومیت گرفته اند، نزدیک به مفهوم ولایت می باشد و لازمه این نوع ولایت را همچون پذیرش سلطه حاکم بر رعایا دانسته اند.(فیض کاشانی، 1416، ج1: 448؛ اردبیلی،‌بی تا: 536)؛ اما برخی دیگر از صاحبنظران قیم را به معنی کسی دانسته اند که متکفل امور، مراقب و مسؤول دیگری است. این سلطه را تنها منحصر به حوزه خانواده و رابطه زوجیت ندانسته اند، بلکه هر نوع سلطه ای از جانب زن نسبت به مرد را مجاز نمی دانند.(قرطبی، 1364، ج5: 168)آنان معتقدند، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعی، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند. و از عمومیت علت به دست آورده اند که حکمی که مبتنی بر آن علت است یعنی قیم بودن مردان بر زنان عمومیت دارد و منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست، چنان نیست که مردان تنها بر همسر خود قیمومت داشته باشند، بلکه حکمی که جعل شده برای نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومی که ارتباط با زندگی هر دو دارد. بنابراین عبارت عموم مردان بر عموم زنان قیمومت دارند، در حکومت و قضا معنا پیدا می کند، زیرا که حیات جامعه بستگی به آنها دارد، و قوام این دو مسؤولیت بر نیروی تعقل است، که در مردان بیشتر و قوی تر از زنان است.
در بعضی از تفاسیر می خوانیم که قیم کسی است که به احقاق حقوق زنان از جمله تأمین نفقه و پوشاک زوجه اقدام می نماید.(طوسی، 1387، ج4: 324) و به همین دلیل ارث بیشتری به او می رسد. البته این بهره نیز غیرمستقیم، عاید زنان می گردد.(قرطبی، 1364، ج5: 168) برخی با استناد به آیه« إلا ما دمتَ علیه قائما»(آل عمران/ 75)(20) معنی محافظت و اصلاح را از آن برداشت نموده اند( ابن منظور، 1405، ج11: 355)قیم، ریاست و سرپرستی را به عهده دارد و مرئوس هم که تحت قیمومیت است، به اختیار و اراده خویش تصرف می کند و مقهور و بی اختیار نیست. به عبارتی دیگر، قیم در حقیقت راهنما و پاسدار اوست. لازمه چنین پاسداری از یک سو حق تصمیم گیری است و از سوی دیگر وجود فرمانبری از او. البته این تصمیم گیرنده همچون حاکمان از قوه زور و اجبار برخوردار نمی باشد. مفسران با استناد به" بما فضل الله" علت و حکمت انتخاب مرد را به عنوان قیم خانواده در فضیلتهایی دانسته اند که مرد بر زن دارد. واژه فضیلت در قرآن در معانی مختلفی به کار رفته است گاه مقصود، مقام ارزشی و کرامت انسانی است؛ همان گونه که در آیه «فضّل اللهُ المجاهدین علی القاعدینَ اجرا عظیما»(النساء/95)(21) آمده است. گاه به معنی زیادت و مواهب استعمال شده است که خداوند به بعضی از اقوام عنایت فرموده است. مانند« و اللهُ فضّل بعضکم علی بعضٍ فی الرزق»(النحل/71)(22) فضیلت در این آیه جنبه ارزشی و اخلاقی را تشریح و بیان می کند؛ بعضی مقصود از آیه را حکمی مبتنی بر علت موجود در آیه دانسته اند. بدین معنا که مذکر بودن ضمیر در" بعضهم علی بعض" فضیلت و برتری برخی مردان را نسبت به بعضی دیگر بیان می کند. با استناد به علت این فضیلت می توان برداشت نمود، به همان دلیل که برخی از مردان بر بعض دیگر فضیلت دارند، مردان بر زنان در این زمینه برتری داده شده اند و بار مسؤولیت بیشتری را به عهده دارند.(برداشتی از بیانات آیت الله مهدوی کنی) اما مقصود از آن، مقام انسانی مرد نسبت به زن نیست،‌ بلکه منظور آن است که خداوند در طبیعت زن و مرد تفاوت هایی قرار داده که این تفاوت ها هر کدام در جهتی موجب برتری یکی نسبت به دیگری شده است. به عنوان مثال وظیفه مادری نیاز به عواطف و احساسات بیشتری دارد؛ پس خداوند زنان را در این جهت نسبت به مردان برتری داده است. حال با توجه به اینکه وظیفه سرپرستی و مدیریت خود اقتضائاتی دارد، ویژگی های خاصی در مرد قرار داده تا با توانایی بهتری این مسؤولیت خطیر را بر عهده بگیرد. شخصی که مسؤولیتی را به عهده گرفت، باید علاوه بر ریاست بتواند در احقاق حقوق افراد کوشا باشد. پس ریاست یک امتیاز برای مرد نیست؛ بلکه مسؤولیت خطیری است که خداوند متعال به عهده او گذاشته و باید در قبال آن پاسخگو باشد. از دیگر آیاتی که می توان به عنوان مؤید این مطلب ارائه نمود، آیاتی است که درباره قومی خاص موضوعی را مطرح می کند. در این گونه آیات، افراد با عنوان پدر خانواده و قوم معرفی شده، مورد خطاب قرار گرفته اند:
«یرثُنی و یرثُ من آل یعقوبَ و اجعله ربّ رضیا»(مریم/6)(23).
« و قال لهم نبیُهم إنّ آیه مُلکه أن یأتیکم التابوتُ فیه سکینهٌ من ربکم و بقیهٌ مما ترک آل موسی و آل هارونَ تحملهُ الملائکه إنّ فی ذلک لآیهً لکم إن کنتم مؤمنین»(البقره/248)(24).

مسؤولیت اقتصادی

علت و حکمت انتخاب مرد به عنوان پاسدار حریم خانواده در" بما فضل الله" که جنبه ارزشی آیه می باشد بیان شده و جنبه تکلیفی آن که میزان و نوع مسؤولیت او را مشخص می کند،‌ در " بما انفقوا من اموالهم" در ادامه آیه بیان گشته است. مقصود از انفاق در این آیه، پرداخت مهریه و نفقه زنان است. برخلاف جنبه ارزشی که بر یک امر واقعی و طبیعی یعنی توانایی و ویژگیهای خاص مرد مبتنی می باشد، در اینجا شارع مقدس به واسطه یک دلیل اعتباری، مسؤولیت و پاسداری از حریم خانه و خانواده را به عهده مرد گذاشته و او را موظف به تأمین کرده است. البته این دلیل اعتباری مبتنی بر توانایی طبیعی مرد می باشد. و از آنجا که در مقابل هر حقی، تکلیفی به عهده انسان گذاشته شده، در مقابل حق ارزشمندی که به زن داده است، او را موظف به اطاعت و تمکین از مرد نموده است. به این ترتیب قرآن کریم نشوز مرد را در عدم انجام وظایف مدیریتی خود دانسته است و نشوز زن را در عدم اطاعت و تمکین از زوج.

13. اصل اطاعت

قرآن اطاعت کسانی را واجب دانسته که اوامر آنها در راستای دستورات الهی و اطاعت از خدا و رسول باشد. حتی در مورد پدر و مادر که سفارش فراوانی بر احترام آنها نموده، برای اینکه تصور نشود که پیوند عاطفی با پدر و مادر می تواند بر پیوند انسان با خدا و مسأله ایمان حاکم گردد، با یک استثنای صریح، مطلب را در این زمینه روشن کرده، می فرماید:« إن جهداک لتُشرک بی ما لیس لک به علمٌ فلا تُطعهما»(العنکبوت/8)(25)بنابراین دستور می دهد که اگر پدر و مادر تو را وادار به پیروی از جهل کردند، اصولاً کورکورانه تقلید نکن و به دستورات آنها توجهی نداشته باش. زیرا احسان به والدین به امر خداوند بوده و اگر بنده ای به توصیه والدینش عبادت خداوند را ترک کند، اطاعت خداوند را ترک کرده است؛ پس چیزی که به خاطر احسان به والدین انجام گرفته، منجر به ترک آن و ترک اطاعت خداوند شده است.(فخر رازی، 1420، ج9: 32)چنانکه در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است:« برُّ الوالدینِ واجبٌ و إن کانا مُشرکین و لا طاعهَ لهما فی معصیه الخالقِ و لا لغیرهما فإنّهُ لا طاعهَ لمخلوقٍ فی معصیه الخالق»(صدوق، 1378، ج2: 124؛ حرعاملی،‌1409، ج16: 155)خداوند متعال اطاعت والدین را در امور واجب الزامی دانسته و در مندوبات، مستحب، ولی در اموری که حرمت دارند، نهی فرموده است.(طبرسی، 1406، ج8: 430) برخی اطاعت در مباحات و ترک آن در مستحبات را نیز لازم دانسته اند این تأکید در سوره لقمان نیز با توصیه ای جدید همراه است(قرطبی، 1364، ج14: 64).
« و إن جاهداکَ علی ان تُشرک بی ما لیس لکَ به علمٌ فلا تُطعهما و صاحبهما فی الدنیا معروفا واتبع سبیلَ من انابَ إلیّ ثُمّ الیّ مرجعکم فأُنبئکم بما کنتم تعملون»(لقمان/15)(26)آیه در عین حالی که به فرزندان دستور می دهد اگر پدر و مادر ایشان را به شرک دعوت می کند آنها را اطاعت نکنند، سفارش می کند که باید در امور دنیوی و نه در احکام شرعی با آنها مدارا کرد و در معاشرت ایشان به نیکی و پسندیده عمل نمود، مبادا کسی چنین تصور کند که مخالفت با پدر و مادر در مورد دعوت به شرک، مجوز بدرفتاری با آنهاست. پس اگر پدر و مادر از آنهایی هستند که به خدا رجوع دارند، از آنان پیروی کن و به آنها احترام بگذار. چنانکه قبلاً در بررسی آیات برّ مفصل به این موضوع پرداختیم.(به 123-124 مراجعه شود.)
از دیگر سفارش هایی که قرآن درباره اطاعت می کند، اطاعت از زوج در وظایف مربوط به خانواده است. قرآن، زنان را در برابر وظایفی که در خانواده به عهده دارند، به دو دسته تقسیم می کند: دسته اول صالحان و درستکاران. « فالصّالحاتُ قانتاتٌ حافظاتٌ للغیبِ بما حفظَ اللهُ»(النساء/34)(27). آنان همسرانی صالح، لایق و مطیع هستند و در برابر نظام خانواده متعهدند؛ حتی در غیاب همسر حریم خانواده را حفظ می نمایند و در قبال وظایفی که خداوند بر دوش آنها قرارداده احساس مسؤولیت می کنند. دسته دوم، زنانی هستند که از وظائف خود سرپیچی می کنند و نشانه های ناسازگاری درآنها دیده می شود.
« و اللاتی تخافونَ نُشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فی المضاجعِ واضربوهنّ فإن اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا إنّ الله کان علیّا کبیرا»(النساء/34)(28).
مفسرانی که قوام را در آیه الرجال قوامون علی النساء به معنای سلطه گرفته اند، از آن اطاعت زن از شوهر در هر شرایطی غیر از معصیت را برداشت نموده اند.( قرطبی، 1364، ج5: 169) اما مقصود از اطاعت در این آیه، اطاعت در اموری است که مرتبط با حقوق مرد می شود، و در امور دیگر به شهادت آیه « فلا جُناح علیکم فی ما فعلْنَ فی انفسهنّ من معروفٍ»(البقره/240)(29)مرد حق اعتراض ندارد؛ مگر اینکه زن مرتکب کارهای زشت و خلاف شؤون خانواده بشود(طباطبایی، 1417، ج4: 344-345)(30). پس همان گونه که خداوند منافع آنان را حفظ نموده، زنان نیز باید مطیع همسران خویش و حافظان حقوق آنان در زمان غیبتشان باشند، رازهای آنها را برای دیگران فاش نکنند، آبروی او را حفظ نمایند. در صورت طغیان و سرکشی زنان، قرآن راه هایی را جهت تنبیه و تنبه پیشنهاد نموده است. به این ترتیب که اگر پا از حریم نظام خانوادگی فراتر می گذارند، خداوند متعال ابتدا به پند و اندرز ایشان توصیه نموده و در صورتی که نتیجه ای ندهد، دستور به قهر و دوری در بستر و سپس تنبیه بدنی نموده است. با توجه به این که تمام این دستورات جهت اصلاح و تربیت فرد می باشد، در ادامه می فرماید: به مجرد اینکه اطاعت نمود دیگر بهانه جویی نکنید.
« إن اطعنکم فلا تبغوا علیهنّ سبیلا»(النساء/34)(31).
مرد مسؤولیت اداره خانواده را به عهده دارد و در جهت حفظ عزت و کرامت و سعادت خانواده و تحقق اهداف آن برنامه ریزی و تلاش می نماید، کانون خانواده را در مقابل سختی ها و تباهی مورد حمایت قرار می دهد، و سایه امنیت و آرامش را بر خانه می گستراند. این مهم ممکن نیست جز با همکاری و پذیرش ولایت مرد در خانواده.
همانگونه که در مبحث اطاعت در بخش اول گفته شد، محبت نتیجه طبیعی اطاعت است. در این صورت است که اعضای خانواده در حق همدیگر محبت و عشق و ایثار خواهند داشت.

14. اصل احترام(32)

فرزندان مکلفند با دیده احترام به پدر و مادر بنگرند و از برخوردهای تحقیرآمیز به شدت پرهیز کنند، در برابر آنها تواضع نمایند« و اخفض لهُما جناحَ الذُل من الرحمه و قُل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا»(الاسراء/24)(33) و حتی اگر مشرک هستند امر به همراهی آنان به شکل معروف و خوبی نموده است. از کوچکترین چیزی که علامت اهانت به آنان باشد فرزندان را پرهیز می دهد؛
« فلا تقُل لهما افٍّ و لا تنهرهما و قُل لهما قولا کریما»(الاسراء/23)(34)
« و صاحبهما فی الدنیا معروفا»(لقمان/15)(35)

جمع بندی

در بررسی احکام اسلامی باید جزء بینی و یکسونگری کنار گذاشته شود و با نگرشی سیستمی و مجموعه نگر به تحلیل مباحث پرداخت. نگاه تک بعدی به مسائل به خصوص نگاه حقوقی صرف به مسائل خانواده و غفلت از ماهیت متعالی خانواده موجب فروپاشی خانواده خواهد شد. لذا در این فصل به بررسی اصول اخلاقی قرآن که حاکم بر روابط اعضای خانواده است پرداختیم. اصولی که مستنبط از مجموعه آیات قرآن بوده و قواعد و قوانین اسلام بر پایه آنها وضع و تشریع شده اند. این اصول هم چون مقاصد شریعت ضابطه ای برای فهم احکام استنباط شده ارائه می دهد، اما برخلاف مقاصد، به غایت احکام و حکمتی که شارع برای مصلحت بندگان در وضع قوانین ملاحظه نموده توجهی ندارد، بلکه این قواعد و قوانین هستند که بر پایه این اصول طراحی شده اند. به عبارت دیگر گاه ممکن است قانونگذار برای رسیدن به هدفی دست به وضع قاعده و اصلی بزند و گاه چون ایده و عقیده ای دارد براساس آن، اصولی را مقرر می دارد. در این فصل با بررسی مجموعه آیات خانواده، این اصول استخراج شده و بر اساس آن می توان ادعا نمود که از دیدگاه اسلام خانواده یک سازمان و نهاد مدنی قراردادی محض نمی باشد که صرفاً با رعایت قوانین حقوقی بتوان خانواده ای با آرامش و ثبات داشت. این قوانین برای شرایط غیرعادی زندگی وضع شده است. آنچه در خانواده به عنوان یک نهاد فطری باید شکل بگیرد عشق و مودت، مهربانی و حسن نیت است و هیچ نیرویی جز اخلاق و ایمان نمی تواند بر این عواطف حکومت کرده و آرامش را بر آن حکمفرما نماید. بی شک تقویت اخلاق نه تنها به استحکام خانواده می انجامد، بلکه سبب سعادت و سلامت جامعه نیز می گردد.

پی نوشت ها :

1.و با زنان مشرک ازدواج مکنید، تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیز با ایمان بهتر از زن مشرک است، هرچند [زیبایی] او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند. قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است.
2.پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضایت و صوابدید یکدیگر، کودک را [زودتر] از شیر باز گیرند، گناهی بر آن دو نیست. و اگر خواستید برای فرزندان خود دایه بگیرید، بر شما گناهی نیست،‌ به شرط آنکه چیزی را که پرداخت آن را به عهده گرفته اید،‌ به طور شایسته بپردازید.
3. و اگر باردارند خرجشان را بدهید تا وضع حمل کنند، و اگر برای شما [ بچه] شیر می دهند مزدشان را به ایشان بدهید و به شایستگی میان خود به مشورت پردازید، و اگر کارتان[ در این مورد] با هم به دشواری کشید[زن] دیگری [بچه را] شیر دهد.
4.و کسانی که پاکدامنند.
5. به مردان با ایمان بگو:« دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند، که این برای آنان پاکیزه تر است، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است.»
و به زنان با ایمان بگو:« دیدگان خود را[ از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند.»
6. ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان[ دیگر] نیستید، اگر سَر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
7. زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که[ طبعاً] از آن پیداست. و باید روسری خود را بر گردنِ خویش [فرو] اندازند، و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان و... آشکار نکنند.
8. و بر زنان از کار افتاده ای که[ دیگر] امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند[ به شرطی که] زینتی را آشکار نکنند و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است، و خدا شنوای داناست.
9. و زمین پاک[ و آماده]، گیاهش به اذن پروردگارش برمی آید.
10. و آن ‍[زمینی] که ناپاک [ و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بی فایده برنمی آید.
11.امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده، و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال، و طعام شما برای آنان حلال است. و[ بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان، و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب[ آسمانی] به آنان داده شده، به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید، در حالی که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید.
12. « و حقُ الولد علی الوالد ان یُحَسّن اسمهُ و یُحسنَ ادّبهُ و یُعلمه القرآن».
13. خودتان و کسانتان را از آتشی که (سوخت آن، مردم و سنگ هاست) حفظ کنید.
14. و آن کس که به پدر و مادر خود گوید:« اف بر شما، آیا به من وعده می دهید که زنده خواهم شد و حال آنکه پیش از من نسل ها سپری[ و نابود] شدند.» و آن دو به [درگاه] خدا زاری می کنند:« وای بر تو، ایمان بیاور. وعده [ و تهدید] خدا حقّ است». و[لی پسر] پاسخ می دهد:« اینها جز افسانه های گذشتگان نیست».
15.و[یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش- در حالی که وی او را اندرز می داد- گفت:« ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.»
16. ای پسرک من، نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار، و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است شکیبا باش.این[ حاکی] از عزم [ و اراده تو در] امور است.
17. و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش. ما از تو جویای روزی نیستیم، ما به تو روزی می دهیم، و فرجام[ نیک] برای پرهیزگاری است.
18. مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و [ نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج می کنند.
19. پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید.
20.مگر آنکه دایماً بر [سر] وی به پا ایستی.
21. خداوند مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است.
22. خدا بعضی از شما را در روزی بر بعضی دیگر برتری داده است.
23. که از من ارث برد و از خاندان یعقوب[ نیز] ارث برد، و او را- ای پروردگارمن- پسندیده گردان.
24. و پیامبرشان بدیشان گفت:« در حقیقت، نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق[ عهد] که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون[ درآن] بر جای نهاده اند- در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند- به سوی شما خواهد آمد. مسلماً اگر مؤمن باشید، برای شما در این [رویداد] نشانه ای است.»
25. و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند، و[لی] اگر آنها با تو درکوشند تا چیزی را که بدان علم نداری با من شریک گردانی، از ایشان اطاعت مکن.
26. و اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مبر، و[لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن، و راه کسی را پیروی کن که توبه کنان به سوی من بازمی گردد و[سرانجام] بازگشت شما به سوی من است، و از[ حقیقت] آنچه انجام می دادید شما را با خبر خواهم کرد.
27. زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا[ برای آنان] حفظ کرده، اسرار[شوهرانِ خود] را حفظ می کنند.
28.(اما) آن دسته از زنان که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید.(و اگر هیچ راهی جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید. و اگر از شما پیروی کردند راهی برای تعدی بر آنها نجویید. بدانید خدا بلندمرتبه و بزرگ است.
29.در آنچه آنان به طور پسندیده درباره خود انجام دهند، گناهی بر شما نیست.
30. البته این آیه مربوط به زمانی است که زن همسرش از دنیا رفته اما علامه طباطبایی به این آیه برای آزادی زن در موارد دیگر نیز استناد نموده است.
31. پس اگر شما را اطاعت کردند[ دیگر] بر آنها هیچ راهی[ برای سرزنش ] مجویید.
32. بسیاری از این مباحث در بخش مفردات قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. با مراجعه به مباحث قبل، می توان آن را بطور مفصل یافت.
33. و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو:« پروردگارا، آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خُردی پروردند.
34. به آنها[ حتی] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.
35. در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن.

منبع: مهدوی کنی، صدیقه؛ (1388)، ساختار گزاره های اخلاقی قرآن(رویکردی معناشناختی)، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، چاپ دوم 1389.